ابنسینا بزرگترین فیلسوف بوده و در میان فیلسوفان مسلمان و غیرمسلمان، برجستهترین وارث فلسفه یونانی است. او زندگی نامه خویش را تا سن 35 سالگی نگاشت، بعد شاگرد معروفش ابوعبید جوزجانی آن را تکمیل کرد.
ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، در ماه صفر سال 370 قمری (980میلادی)، در روستای افشنه بخارا به دنیا آمد. سالهای کودکی را به آموختن قرآن و ادبیات گذراند. در ده سالگی حافظ تمام قرآن شد، در نزد محمود مساحی، سبزیمحل، حساب را آموخت. سپس به فراگیری علم فقه پرداخت. زمانی که ابوعبدالله ناتلی به بخارا آمد و مهمان آنها شد، ابنسینا از او منطق، فلسفه و هندسه آموخت.
ابنسینا با هوش سرشارش به مطالعه آثار ارسطو پرداخت. آنگاه به یادگیری علم طب روی آورد و در 16 سالگی پزشکی ماهر شد.
او بیشتر عمر خود را سرگرم مطالعه و یادگیری بود و کمتر به استراحت و خواب میپرداخت. هر گاه مسألهای را نمیفهمید به مسجد میرفت و نماز میخواند تا خداوند فهم آن موضوع را برایش آسان کند.
وی در 18 سالگی به مطالعه مابعدالطبیعه (متافیزیک) ارسطو پرداخت، ولی مطالب آن را در نیافت. خودش میگوید: «من 40 بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خواندم و تمام متن آن را از حفظ شدم، ولی محتوای آن را نفهمیدم. روزی در بازار کتابفروشان، مردی با اصرار کتابی ارزان به من فروخت. بعداً متوجه شدم، آن کتاب شرح مابعدالطبیعه ارسطو به قلم ابونصر فارابی است. پس از خواندن آن، مفهوم کتاب ارسطو را به درستی دریافتم.»
دوران زندگی ابنسینا مقارن بود با سالهای آخر اقتدار سامانیان، زمانی که نوح بن منصور سامانی فرمانروای بخارا بود، به نوعی بیماری مبتلا شد. همه پزشکان از درمانش ناتوان شده بودند. اما ابنسینای جوان او را درمان کرد. او با این کار توانست به دربار نوح بن منصور راه یابد و از کتابخانه معروف و بسیار بزرگ او استفاده کند.
پس از مرگ نوح بن منصور، جانشین عبدالملک به ابنسینا سمتی در دربار داد. اما اندکی بعد سلطان محمود غزنوی به قدرت رسید و حکومت سامانیان منقرض شد. سلطان محمود، دشمن شیعیان بود و به فلسفه علاقهای نداشت.
به این علت، بوعلی 22 ساله، مجبور به فرار شد. از آن هنگام، دوران دربه دری، زندانی و پرتلاطم وی آغاز شد.
او مدتی در نیشابور بود، اما از دست مأموران محمود غزنوی به گرگان گریخت و در آنجا مورد استقبال قابوس بن وشمگیر قرار گرفت. وقتی در گرگان بود متوجه شد که عده زیادی از مردم گرفتار بیماری دستگاه گوارشی شدهاند. این موضوع باعث شد، او رسالهای در آداب صحیح غذا خوردن بنویسد.
بعد از سقوط قابوس، به شهر ری رفت و مورد استقبال مجدوالدوله دیلمی و مادرش سیده خاتون فرار گرفت. بعد از مدتی، به مقام وزارت هم منصوب شد. در همان زمان، مجدوالدوله مبتلا به بیماری مالیخولیا شده بود، بوعلی او را درمان کرد. چگونگی درمان مجدوالدوله بسیار جالب و شنیدنی است. «مجدوالدوله» در اثر بیماری مالیخولیا فکر میکرد، گاو است. او غذا نمیخورد و مدام اصرار میکرد، او را بکشند و گوشتش را بپزند و بخورند! بوعلی برای درمان او ابتدا لباس قصابان را بر تن کرد و کارد در دست، به نزد مجدوالدوله آمد و دستور داد تا دست و پای او را ببندند.
بعد کارد را بر گلوی او گذاشت تا وی را بکشد. اما قبل از آن دستی به پهلویش زد و گفت: این گاو خیلی لاغر است و به درد کشتن نمیخورد، به او علف بدهید تا چاق شود. مجدوالدوله برای اینکه چاق شود، شروع به غذا خوردن کرد و هر چه میآوردند، میخورد. بوعلی از این راه داروهایش را هم به او خوراند. بدین ترتیب، مجدوالدوله پس از مدتی سلامتیاش را باز یافت.
پس از آن، ابنسینا به همدان رفت و شمس الدوله دیلمی از او استقبال کرد. وی وزیر شمسالدوله شد و بیماری قولنج او را درمان کرد. او با فراغت اندکی که داشت. کتاب فلسفی «شفا» را نوشت.
بعد از مرگ شمسالدوله، سماء الدوله به حکومت رسید و بوعلی را به خاطر نامهنگاریاش با علاءالدوله حاکم اصفهان زندانی کرد. او چهار ماه در زندان بود و در آن مدت، سه کتاب نوشت:
1- الهدیات
2- داستان عرفانی حی بن بقظان (زنده بیدار)
3- القولنج
سال 414 قمری به اصفهان رفت. در آنجا جزو نزدیکان علاءالدوله شد. سال 428 (1037 میلادی)، وقتی همراه علاءالدوله به همدان رفت، به مرض قولنج مبتلا شد و در سن 58 سالگی درگذشت، در حالی که بارها بیماری قولنج را درمان کرده بود.
ابن سینا بسیار باهوش و پرکار بود. آوارگی، زندانی بودن با وزارت، او را از مطالعه، تفکر و نوشتن باز نمیداشت، ذهن او حتی در سختترین شرایط، خلاقیت و تمرکز خود را از دست نمیداد.
او در تفکر فلسفی پیرو ارسطو بود، ولی تعصب نداشت. او ضمن روشن ساختن نکتههای مبهم عقاید ارسطو، گاه در ساختار تفکر مشائی دست به نوآوری میزد. بوعلی با تدوین فلسفه ارسطو آن را از نو بازسازی کرد و تا حدودی هم آن را در نظام دینی اسلام وارد ساخت.
همین کار، او را در عالم اسلام و مغرب زمین یگانه ساخت. آلبرت کبیر و توماس آکوبتاس، که تحت تأثیر ابنسینا قرار گرفته بودند، دست به تدوین مجدد الهیات مسیحی زدند.
ابوعلی سینا نخستین کسی بود که فلسفه مشائی را به فارسی نوشت. به همین منظور، کتاب «دانشنامهعلائی» را نگاشت. همین امر باعث شد، پس از مدتی زبان فارسی به صورت زبان عقلی جهان اسلام درآید.
نظریات ابنسینا درباره مسائل مهمی مثل، حادث و قدیم بودن جهان، اثبات وجود خدا، توحید، علم الهی، قضا و قدر، جبر و اختیار، نبوت، معاد و دهها مسئله دیگر بسیار مفصل، مهم و بینظیر است. او 242 کتاب و رساله در علوم و فنون گوناگون نوشته است و بیش از صد کتاب فلسفی دارد.
از مهمترین آثار بوعلی در زمینه فلسفه میتوان، کتابهای «شفا»، «نجات» و «اشارات» را نام برد. کتاب «اشارات» آخرین کتاب اوست که در سه نمط (فصل) آخر این کتاب، به بحث درباره اصول عرفان از دیدگاه فلسفه یا فلسفه عرفان پرداخته است.
بوعلی، فلسفه مخصوص خود را «حکمت مشرقیه» نامید و آن را در کتاب 20 جلدی «الانصاف» شرح داد که متاسفانه، این کتاب بر اثر حمله مسعود پسر محمود غزنوی به اصفهان ناپدید شد.
یکی دیگر از کتابهای ابنسینا «قانون» نام دارد که در زمینه پزشکی است و در سن 35 سالگی آن را نوشت. این کتاب چندین قرن در کشورهای اسلامی و اروپایی، مهمترین مرجع علوم پزشکی به شمار میآمد و تا سال 1650 میلادی، کتاب استاندارد تمام دانشکدههای پزشکی در اروپا بود. ترجمه لاتین «قانون»، 30 بار تجدید چاپ شد.
قبل از ابنسینا بغداد مرکز تخصصی طب و فلسفه بود. ولی در زمان حیات او، به خاطر معلوماتش، شهرت کتابهایش و شاگردان ایرانیاش، ایران تبدیل به پایگاه حرفهای و تخصصی طب و فلسفه شد.
ابنسینا، از آنجا که هم فیلسوف بود و هم طبیب، اعتقاد داشت که سلامتی جسم با سلامتی روح و روان ارتباط دارد و آن را بارها تجربه کرده بود. او از روی تجربههای پزشکی خود میگوید، «یک بیمار جسمانی ممکن است» از طریق قدرت اراده درمان شود. به همین طریق، یک فرد سالم ممکن است، « تحت تأثیر توهم بیماری، بیمار شود.» و معتقد بود که روح انسان میتواند، مثل یک طبیب بدن را درمان کند، با این تفاوت که پزشک با استفاده از وسایل به درمان میپردازد، اما روح بدون وسیله درمان را انجام میدهد. او در زمان خود، به خوبی از تأثیر خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) و تلقین بر فرآیند درمان آگاه بود و از آنها استفاده میکرد.
بوعلی هیچگاه از عبارت «من میدانم» استفاده نمیکرد و معتقد بود، باید بگوییم: «چنین به نظر میرسد.» او همچنین در نجوم، موسیقی و علوم طبیعی گوناگون مثل تشکیل کوهها و معادن، آبهای زیرزمینی و... صاحبنظر بود. وی رابطه نجوم را با طالعبینی خرافات میدانست.
بوعلی با دانشمندان عصر خود از جمله ابوریحان بیرونی و ابوسعید ابوالخیر روابط نزدیک و دوستانهای داشت. ابوسعید ابوالخیر به خاطر احترامی که برای ابوعلی سینا قائل بود وصیت کرد، او را کنار وی دفن کنند.
ابنسینا اولین پزشکی بود که فهمید جنین در شکم مادرش ادرار میکند. امروزه، این نظریه اثبات شده است.
او برای اولین بار مطرح کرد که عوارض و علائم بیماریهای ریوی و کبدی در عنبیه چشمها ظاهر میشوند. این نظریه، 900 سال بعد برای دانشمندان آشکار شد. بوعلیسینا ماساژ سینه را برای درمان بیماری قلبی موثر میدانست و امروزه، پس از هزار سال پزشکان دریافتهاند که ماساژ سینه برای درمان بیماری انفارکتوس مفید است. او به ورزش اهمیت زیادی میداد و هفت فصل از جلد اول کتاب قانون را به رابطه ورزش با سلامتی اختصاص داده است.
او شاگردان بسیار لایقی را تربیت کرده بود که ابوعبید جوزجانی، ابوعبدالله معصومی، بهمنیار و ابنزیله از جمله آنها هستند.
اکنون، بیش از گذشت هزار سال از تولد ابنسینا، نظریههای فلسفی و پزشکی او هنوز مورد توجه و احترام است. سازمان«یونسکو» سال 1980 میلادی را بهخاطر هزارمین سال تولد ابنسینا، سال ابنسینا نامگذاری کرد. انجمن داروسازان انگلیسی، روی آرم خود تصویر ابوعلیسینا را نقش کرده است.
امید است این مقاله، خوانندگان عزیز خود را برآن دارد که به مطالعه جدیتر زندگینامه ابنسینا و دیگر دانشمندان ایرانی مسلمان بپردازند و راه و روش آن بزرگان را پیشه خویش سازند.
برگرفته از مجله: رشد نوجوان
نوشته: حسین احمدی
*************************
پی نوشت:
1- مشا: مشی به معنای راه رفتن است، فلسفه مشا فلسفهای است که در حال راه رفتن تدریس میشد. البته بعدها این اصطلاح برای فلسفهای در نظر گرفته شد که در استدلالهایش صرفاً از نیروی عقل استفاده میکرد و به تهذیب نفس توجهی داشت.
2- زبان لاتین: منشا تمام زبانهای اروپایی است. معمولاً سرودهای کلیسا به زبان لاتین خوانده میشود.
3- انفارکتوس: همان سکته قلبی است که به علت نرسیدن خون به عضله قلب رخ میدهد.
4- یونسکو: سازمان فرهنگی و آموزشی وابسته به سازمان ملل است.
*************************************************************
منابع:
1- ویلدورانت تاریخ فلسفه/ ترجمه عباس زریاب خویی.
2- فضل الرحمن، مقاله ابنسینا، ترجمه دکتر علی شریعتمداری، به چاپ رسیده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی جلد اول به کوشش میرمحمد شریف.
3- هاتری کورین، حسین نصر و عثمان یحیی، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسدالله میشری، چاپ چهارم. موسسه انتشارات امیرکبیر، 1371.
4- یحیی یثری. مقدمه (چاپ اول و دوم)، بر الهیات نجات بوعلیسینا، چاپ دوم، انتشارات فکر روزتهران، 1377.
5- مهروش طهوری، ابنسینا در 90دقیقه چاپ اول، انتشارات کتابهای قاصدک، 1378.